مردیانامرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خط خطی های زهرا

سلام.من شاعریانویسنده نیستم بلکه حرفهایی که ذهنم رودرگیرکردن روبرروی کاغذمیارم.امیدوارم خط خطی های من یه روزی دوای دردخاطرات من بشن.

مردیانامرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

گاهی که به یادت خاطرات کهنه رازمزمه میکنم یادم می آیدمردبودن انتهای نامردیست درانتهای جاده نامردان مردی هست که نبودش راباهیچ بودنی عوض نخواهم کرد مردکه باشی دنیابرایت دگرگون است وتوبی رحم ترازتمام دنیا خواهی شد یادم دادی که مردهانامردندوقتی که دلداری رادربندخودمی بینند . . . . ومن دربندتوگرفتارشدم وتونامردترازتبری شدی که معشوق درخت بود . . . . سلام به همه مرسی که سرزدید ببخشیدخیلی نمیتونم به نت بیام ولی هروقت که بشه به وبلاگتون سرمیزنم بازم مرسی بابت نظرات قشنگتون میدونم فقط دارم خط خطی میکنم آخه مدتیه دستم به نوشتن نمیره معذرت ازهمگی دوستون دارم زیاد ...... یاحق



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1392برچسب:, ساعت 1:4 توسط زهراامینی |